روز 3 نوامبر برنامه ای به نام تلویزیون حلال در تلویزیون سراسری سوئد به نمایش گذاشته شد که مبنایی شد برای بحث حول این برنامه. در درجه اول نام این برنامه با خود پیامی روشن دارد؛ حلال!
اما آنچه که با دیدن اسم این برنامه در مغز شهروند سوئدی متبادر می گردد، همان چهره مسئولین مهد کودک و سئوال همیشگی در اولین برخورد با شهروندان مهاجر است. آیا فرزند شما گوشت خوک می خورد؟ همه کسانیکه در سوئد به مهد کودک و مدرسه رفته اند با این جملات روربرو شده اند. همه میدانند عبور از خط قرمز حلال و حرام اسلام با چه عقوبتی روبرو خواهد شد. مسئولین مهدکودک و مدارس هم به خوبی مرز خود را می شناسند و برای اینکه به عقوبت کفر در قبال انجام عمل "حرام در مقابل حلال" قرار نگیرند، پاى خود را به خط قرمز نزدیک نمی کنند.
طرح این سئوال، از روز اول ورود کودکان به محیط آموزش پرورش، جدایی بخشی از کودکان را با دیگران، لااقل در عرصه فرهنگ غذایی کودکان به نمایش می گذارد. این پروسه چندین دهه است در سرتاسر سوئد تکرار شده و بخشی از کودکانی که در چند دهه پیش این روزها را پشت سر گذاشته اند، اکنون بزرگسالانی هستند، همچنان اسیر دست نسبیت فرهنگی حاکم. اما برای بخش عظیمی از همان کودکان که اولین تفاوت خود را با نخوردن گوشت خوک تجریه کردند، و اگر دختر بودند از 9 سالکی ملبس به حجاب اجباری پدر و مادر خود گشتند، اینگونه برنامه ها، تکرار نمایش بیحقوقی است که سالهای سال با آن دست و پنجه نرم کرده اند.
"حلال" در زبان اسلام در مقابل آنجه که "حرام" خوانده می شود، نه تنها در تمامی مراحل زندگی مردم مسلمان دخالت می کند، بلکه زندگی دیگران را نیزکه منتسب به مسلمان هستند در معرض اتهام کافر بودن قرار می دهد. این همان ادامه پروژه نسبیت فرهنگی است که از بازگشایی مساجد و مدارس مذهبی حمایت می کند. این همان پروژه نسبیت فرهنگی است که استخر جداگانه فراهم می کند و زیربار خواست پدر و مادر مسلمان شانه خم می کند. این همان پروژه ای است که نظام آموزش و پرورش را به تطبیق با خواست اسلام وادار می کند و شانس آموزش روابط جنسی را در کلاسهای آموزش بیولوژی از دختران سلب میکند. اینگونه برنامه ها در ادامه همان پروژه ای است که حاضر نیست حجاب اجباری تحمیل شده از طرف پدر و مادر مسلمان را بر زندگی کودک زیر 16 سال، ممنوع اعلام کند.
دست اندرکاران تهیه این برنامه برای فروش برنامه مبتذل خود به مردمی که در شبهای سرد زمستان بلاجبار به تلویزیون خود پناه می برند، درجه تحصیلات مجریان برنامه را به رخ بیننده می کشد. جهت تبلیغ این برنامه در مدیای سوئدی درج میشود که یکی از مجریان برنامه درس وکالت را در سوئد خوانده است.
اما خود برنامه:
طبق گفته مجریان این برنامه: قرار است این سری از برنامه ها به مسائلی از قبیل برابری زن و مرد، تفاوت طبقاتی، سکس و مشروبات الکلی بپردازد و تفاوت مسلمانها و غیر مسلمانها را به نمایش بگذارد. باید به این مجریان برنامه گفت: در این بازی "بکس" شما از قبل بازنده محسوب شده اید! صحنه دست ندادن زنان مسلمان در بخش اول فیلم با مردی (چون طبقه فرامين اسلامى حرام است) و رفتار توهین آمیز آن مرد، نشاندهنده تقابل دو تفکر غیر مدرن و ضد انسانی است. اين برنامه چنين عقب ماندگيهائى را آموزش ميدهد.
مردم پيشرو و برابرى طلب سوئد نه با آن فرهنگ مردانه و توهين آميز سنخيتى دارند و نه با محصولات نسبیت فرهنگی و برنامه تلويويزنى حلال. سیاست دولت سوئد اما هم مثل بيشتر دولتهای اروپایی، سر تعظیم فرود آوردن در مقابل دستگاه مذهب از جمله اسلام است. هدف از این برنامه ها نه تنها باز گذاشتن دست اسلام و ترویج خرافات قرون وسطایی است، بلکه در کنار این پروژها دست کلیسا و دیگر ادیان را هم در خدمت سرمایه و تحميق مردم بازتر خواهد شد. این همه ماجراست!*